بار درخت علم ندانم مگر عمل با علم اگر عمل نكني شاخ بيبري
مقدمه :
بار درخت علم ندانم مگر عمل با علم اگر عمل نكني شاخ بيبري
نظام تعليم و تربيت به طور كلي از دو ساختار اصلي شكل ميگيرد .اگر در فرآيند آموزش و پرورش به اين دو اصل كه ركن و پايه مي باشد ،توجه و دقت و مطابق آنچه اهداف برنامه است اجرا گردد، ميتوان گفت اين فرآيند به خوبي به نقطه ي اوج و شكوفايي خود رسيده است اين دو اصل عبارت اند از:
1- فرآيند ياددهي و يادگيري 2- فرآيند ارزش يابي پيشرفت تحصيلي و تربيتي .
بايد دانست در عين اين كه اين دو فرآيند مستقل از هم ديگر عمل مي كنند در عين حال باهم ارتباط دارند ، زيرا اگر فرآيند ياددهي و يادگيري مطلوب اجرا گردد اما به فرآيند دوم توجه نگردد و مطابق اصول درست اجرا نگردد ،فرآيند ياددهي و يادگيري در عمل نتيجه مطلوبي نخواهد داد .ما در اين جا به مقوله ي فرآيند ياددهي و يادگيري خواهيم پرداخت و به قسمتهايي از اصول آن و اهدافي كه بر آن مرتبط است اشاره أي مي كنيم اساسا در يك نظام تعليماتي آنچه بايد انجام گيرد و فعاليت هايي كه بايد طراحي گردد تا بتوان به نقطه اوج و اهداف پيش بيني شده دست يافت فرآيند ياددهي و يادگيري است كه عوامل زيردرتوجيح و تقويت علمي و مهارتي آنان اهميت دارد.
1- مسئولان 2- مدرسه و مدير مدرسه 3- اوليا و دانشآموزان 4- معلمان و روش هاي آنان 5- ابزار و امكانات موجود .
از آنجايي كه در اين مبحث مجال پرداختن به موارد بالا نيست به بحث روش ها و معلم در اين فرآيند اشاره ميكنم .
جمله معروف سقراط در خصوص روش هاي فعال تدريس:
‹‹همانطور كه مادرم ماماست ، من هم ماماي دانش هستم و سعي ميكنم دانش را از درون افراد بيرون بكشم ››. با توجه به اين جمله يادگيري روي دادي اكتشافي تلقي مي شود بين معلم و فراگير بايد يك تلاش دو جانبه و دوسويه براي اكتشاف وجود داشته باشد ،معلم با سوالاتي اطلاعات دورني فراگيران را دريافت ميكند و با اين سوال و جواب ها و مناظرها بين مربي و متربي ذهن فراگير فعال ميگردد و هدف مورد نظر حاصل ميگردد .
در يادگيري و ياددهي با ساختار جديد ، فراگير تنها زماني به اهداف خود دست مي يابد كه ديگر فراگيران نيز بتوانند به اين هدف دست يابند .در اين ساختار ارتباط صادقانه و موثري بين افراد به وجود مي آيد و فراگير شكست خود را در شكست ديگران و پيروزي خود را در گرو پيروزي ديگر اعضا مي بيند و به بالاترين اهداف تربيتي و ياددهي و يادگيري دست پيدا ميكند. روحيه همكاري و تعاون همدلي و تلاش ، ايجاد محبت و زندگي مسالمت آميز را مي آموزد ، اين روش باعث بالا رفتن اعتماد به نفس مي شود و روحيه مناظره نقد كردن و نقد شدن در فرد ايجاد مي گردد . فراگيران كم رو فعال مي شوند ، فراگير ومعلم تواما فعاليت مي كنند و معلم نقش رهبري و هدايت كنند افكار را دارد و به گفتگو ها و مناظره ها جهت مي دهد و نهايتا آن را به نتيجه مي رساند .
فضاي مناسب براي تفكر فراگيران فراهم مي شود ، به خلاقيت و ابداعات فراگيران توجه مِيشود ، به فعاليت ها و تحقيقات فراگيران اعتبار بخشيده مي شود كلاس درس با دنياي وافعي رابطه نزديكتري برقرار مي كند .
به طور كلي فراگيران مهارت زندگي را به خوبي آموزش مي بينند.
فراگير با مسئله روبرو شده و خودشان روابط ما يبن امور را كشف مي كنند و راه حلي براي مسئله پيدا مي كنند .و…
براي نيل به اين اهداف و روي كرد ها ، مربيان بايد ويژگي ها و خصوصيات روش هاي تدريس فعال و مشاركتي را بدانند و براي دست يابي به آن ها اهتمام ورزند .
نقدي كه بر اين روش وارد است :
رقابت سالم بين فراگيران را كاهش مي دهد چراكه منافع گروهي را به منافع شخصي ترجيح ميدهد براي رفع اين مشكل مي توان در ارزشيابيها قضاوت هاي فردي وگروهي را مورد توجه قرار داد تا علاوه بر تشويق گروه به فعاليت هاي فردي و شاخص افراد نيز توجه شود .
‹‹هنر معلم اين است كه بتواندكاري كندكه دانشآموزان از درس لذت ببرد. ››
نقش امتحان و ارزيابي
در فرآيند يادهي و ياد گيري
آموزش را مي توان به عنوان فرآيند كنش متقابل معلم و دانش آموز تعريف كرد كه به موجب آن تجارب مناسب يادگيري براي رسيدن دانشآموزان به هدف هاي آموزش و پرورش فراهم مي شود .
درآموزش و پرورش سنتي امتحان و ارزش يابي به عنوان آخرين حلقه ي آموزش تلقي ميشد كه در پايان دانشآموزان را با قبول و مردود از هم جدا مي كرد .
امروزه امتحان و ارزش يابي بخش جدايي ناپذير فرآيند يادهي و يادگيري است كه با آموزش ارتياط تنگاتنگ دارد و به صورت مستمر انجام مي گيرد و به جاي مقايسهي دانشآموزان هدايت آنان را به عهده دارد .يادگيري كامل شامل چهارستون است كه بايد خيمهي آن را بر اين چهار ستون استوار كرد.
1-يادگيري براي دانستن است.
2- يادگيري براي انجام دادن است .
3- يادگيري براي زيستن است .
4- يادگيري براي با هم زيستن است
در نظام معلومات محور ما ، بر ستون اول براي دانستن بسيار تاكيد مي كندو ستون دوم ضعيف است و يادگيري براي زيستن از تار مو هم باركتر است .و يادگيري براي با هم زيستن اصلا وجود ندارد در نتيجه خيمه ي يادگيري ما ويران است.
افلاطون اعتقاد دارد : ارزش چيزي است كه آدمي آن را بشناسد و آن را باور كند به آن عشق بورزد و آن را در عمل به كار ببرد .
براي انتقال بهتر مفاهيم لازم است مفاهيم بعضي از اصطلاحات مانند اندازه گيري ، سنجش ، آزمون ، امتحان و ارزش يابي را بدانيم .
اندازه گيري :
اندازه گيري يعني نسبت دادن اعداد به مقادير متفاوت خصايص افراد بر اساس يك قاعده معين بنابر اين ، تصحيح و نمره گذاري اوراق امتحاني دانشآموزان نوعي اندازه گيري است .
سنجش :
سنجش به معناي جمع آوري اطلاعات در مورد آموخته ها و فرآيند يادگيري دانشآموزان به منظور كسب آگاهي از ميزان يادگيري و نياز هاي آموزشي آنان است . كه اين كار با استفاده از روش هاي مختلف سنجش انجام مي گيرد . اين روش ها مانند مشاهده ي رفتار و ثبت مشاهدات ، انجام مصاحبه، اجرا ي آزمون و … سنجش را اغلب با آزمون و امتحان مترادف و هم معني مي گيرند كه درست نيست ، زيرا سنجش در همه ي موارد مستلزم استفاده از آزمون يا اجراي امتحان نيست .
آزمون:
آزمون يا تست وسيله يا ابزاري است كه براي اندازه گيري عملكرد آزمودني به كار مي رود . آزمون ممكن است شامل مجموعه اي از پرسش هاي امتحاني باشد . آزمون مي تواند شامل موقعيتي باشد كه دانش آموزا در آن موقعيت با انجام دادن يك كار يا تكليف ، ميزان توانايي و مهارت خود را نشان دهد .
امتحان :
امتحان آزموني در مقايسه وسيعتر است ، امتحان چند آزمون را شامل مي شود و اغلب به رسمي انجام مي گيرد .
ارزش يابي :
ارزش يابي يعني روش هايي كه مشخص مي كند كه چه مقدار معلومات به دانش آموز منتقل شده است . تفسير اطلاعات جمع آوري شده از طريق سنجش كه در آن اطلاعات حاصله با ملاك هاي از پيش تعريف شده ( معمولا هدف هاي آموزشي درس يا دوره ) مقايسه مي شود تا در باره ي يادگيري دانشآموزان قضاوت و تصميم گيري به عمل آيد . از اين رو ارزش يابي را مي توان شامل چهار مرحله دانست .
1. مرحله ي آمادگي : در اين مرحلـه مـعلـم تـصـميم مي گـيرد چـه چيزي را ارزش يابي كند ، چه نوع ابزارها و فنوني را به كار ببرد و عملكرد دانشآموزان را با چه ملاك هايي مقايسه كند .
2. مرحله ي سنجش : در اين مرحله نوع ارزش يابي و فنون مناسب آن انتخاب مي شود و بر اساس آن ها اطلاعات لازم در مـــورد پيشرفت تحصيلي دانشآموزان جمع آوري و تنظيم مي گردد .
3. مرحله ي ارزش يابي : در اين مرحله معلم اطلاعات به دست آمده را در مرحله ي سنجش تفسير مي كند و به قضاوت مي پردازد و نتايج حاصله از اين مرحله را به عنوان بازخورد به دانشآموزان و اوليا ي آنان ارائه مي شود .
4. مرحله ي انعكاس : معلم در اين مرحله ميزان موفقيت سه مرحله ي قبلي را مورد بررسي و ارزيابي قرار مي دهد . در اين بررسي ، ضمن مطالعه ي سود بخشي مراحل قبل ، در مورد مناسب بودن فنوني كه بكار گرفته است و اينكه نتيجه گيري ها تا چه اندازه عاري از هر سونظر بوده به داوري مي نشيند .
معلم بر اساس اين داوري ، ميزان موفقيت خود را در تحقق اهداف آموزشي مورد ارزش يابي قرار مي دهد كه ممكن است با استفاده از آن در جهت رفع نارسايي هاي احتمالي روش تدريس و ارزش يابي هاي آينده اقدام كند .
در آموزش مستمر معلم در همه مراحل مختلف ارزش يابي ، دانش آموز را شركت مي دهد .
روش هاي امتحان و ارزش يابي از يك سو بر چگونگي مطالعه و يادگيري دانشآموزان و از سوي ديگر در برنامه ها و روش هاي تدريس معلمان تاثيري عميق بر جاي مي گذارد .
از آنجا كه دانشآموزان ابتدايي و سال هاي اول راهنمايي تحصيلي بيشتر براي هدف هاي كوتاه مدت تلاش مي كنند و كمتر در مورد هدف هاي بلند مدت مي انديشند ، لذا به ارزش يابي مستمر و منظم واكنش مثبت تري نشان مي دهند ، به همين دليل تاكيد نظام آموزشي در اين سطح بايد بيش تر به ارزش يابي هاي تكويني و مستمر معطوف باشد .
مقايسه ارزش يابي مستمر
با ارزش يابي پاياني
ارزش يابي مستمر به اين سئوال پاسخ مي دهد كه دانشآموزان چگونه آموخته اند ؟در حاليكه امتحانات پاياني ميخواهد بداند چه آموخته است ؟ ارزش يابي مستمر فرآيندگرا است نه نتيجه گرا .كاري ندارد كه چي بدست آمده مي خواهد بداند چگونه بدست آمده و به تلاش نمره مي دهد. ولي ارزش يابي پاياني به نتيجه نمره مي دهد .
مثلا چنانچه در انجام آزمايش به نتيجه مطلوب نرسد نمره دارد چرا كه دانش آموز فعاليت خود را انجام داده و نرسيدن به نتيجه باعث تلاش مجدد در دانش آموز مي شود و وي را به تفكر وادار مي كند تاعلت را جويا شود .ما نند شيمي داني كه براي رسيد به جواب بار ها آزمايش خودرا مي آزمايد .
نظام هاي ديني ما خود را چراغ راه معرفي مي كنند زيرا جريان تكامل راه است نه مقصد .در حاليكه دين هم به تلاش در راه پاداش اضافه مي دهد و هم به مقصد رسيدن ، در آيين نامه قبلي به تلاش درراه ، نمره اي داده نمي شد .
در ارزش يابي مستمر فرآيند محور است و از قبل مشخص نيست و ويژگي خوب آن تفكيك قضاوت ازسنجش است .يعني به معلم مي گويد به دانش آموزتكليفي بده كه به او نمره ندهي بلكه بازخورد دهي و چندين بار بازخورد بدهد تا بتواند بعد از چند ماه فرصت ،قضاوت را در پايان انجام دهد .
3- ارزش يابي پاياني دانشآموزان را ازهم تفكيك مي كرد .ودررده ي ، قوي ، متوسط ، ضعيف (قبول، تجديد ، مردود) قرار مي داد .
4-ارزش يابي پايا ني نتيجه گرا هستند و كار ندارند كه اين نتايج چگونه بدست آمده است .
5-امتحانات پاياني نمره گرا هستند .
6- بد ترين خصيصه در ارزش يابي پاياني اين است كه بين سنجش و قضاوت اختلاف ايجاد مي كند و جزء مراحل ارزش يابي است . در ارزش ياني پاياني سنجش و قضاوت قبل از سنجش معلومات مشخص شده مثلا براي سوال 1 ،2نمره . سوال 2 . 5/0نمره ،…قرار مي دهند .
7- جواب سئوالات ارزش يابي پاياني از قبل مشخص است .
8- ارزش يابي مستمر انديشيدن را به دانش آموز ياد مي دهد و به تفكر بيشتر اهميت مي دهد .
9- براي ارزش يابي مستمر تكاليف مسئله محور بايد داد نه موضوع محور .مثلا براي تكاليف موضوع محور بايد براي هر درس علوم ، رياضي و… يك سري مسئله بدهيم در حاليكه هيچ علمي به تنهايي قادر به حل مسئله ي خود نيست . در دنياي امروز يك گروهي تحقيقي يك موضوع را بررسي مي كنند و هر يك از زاويه ديد خود آن مسئله و موضوع را مو شكافي مي كند .مثلا اگر يك كندوي زنبور عسل را در مكاني قرار دهيم و از دانشآموزان بخواهيم كه آن را نقاشي كنند هر يك از دانشآموزان با توجه به نگرش خود از يك بعد آن را نقاشي مي كند .
در ارزشيابي مستمربايد سوالات امتحان به گونه اي تهيه و تنظيم گردد كه آموخته هاي شاگردان را ارزش يابي كند ونه نادانسته هاي آن ها را . همچنين در ارزش يابي نهايي دانشآموزان بهتر است صرفا نمره هاي امتحاني ، كه ارزش نسبي دارند ، ملاك قرار نگيرد ،عملكرد يك ساله ي آنان و فعاليت هاي كلاسي نـيـز مــورد تــوجـه قـرار گـيرد .
همچنين معلم بايد با توجه به تفاوت هاي فردي دانشآموزان در زمينهي نقاط ضعف ، نيازها ، احساس تعلق و قابليتها، آنان را به سوي احساس شايستگي ، اعتماد به نفس و مسئوليت پذيري هدايت كند .از طـريق ارزش يابي و گرفتن امتحان است كه معلم در جريان پيشرفت يا عــدم پيشرفـت تحصيلي دانشآموزان قــرار مي گيرد و بازده هاي يادگيري آنان را در مراحل گوناگون مـورد سنجش قــرار مي دهد بايد دانست ارزش يابي هاي متنوع طول سال تحصيلي اهميت بسيار زيادي دارد و مهم تر ازآن نحوه ي برخورد معلمان عزيز با موضوع ارزش يابي است كه باعث مي شود ارزش يابي به شكل عادي تر انجام گيرد و با به كارگيري راه كارهايي از بروز تنش و فشار هاي رواني در دانشآموزان جلوگيري كند و در نتيجه ترس دانشآموزان از ارزش يابي و آزمون و امتحان كاهش مي يابد .
ارزيابي يكي از حلقه هاي فرآيند آموزش است از طريق ارزش يابي و گرفتن آزمون و امتحان است هم معلم وهم دانش آموز و خانواده هايشان در جريان پيشرفت يا عدم پيشرفت تحصيلي دانشآموزان خود قرار مي گيرند و بازده ياد گيري و آنان را در مراحل گوناگون مورد سنجش قرار مي دهد و والدين و معلمان بايد عمل كرد قبلي كودك را باعمل كرد كنوني او ارزش يابي كنند وبراي ارزش يابي كودك را با ديگران مقايسه نكنند بلكه بازده كنوني وي را با بازده قبلي وي بسنجند وبر همين مبنا بازخورد تشويقي يا آگاهي دهنده ي لازم را به او ارايه دهند . برگزاري آزمون هاي فرعي و ميان دوره اي به كسب تجارب متنوع و موفقيت آميز منجر مي شود و دانش آموز را از توانايي هاي خود مطمئن تر مي كند واز نگرش منفي نسبت به ممتـحن و امتـحان مي كاهد و معلم بايد هدف اصلي خود را از هر امتحان ، براي خود و دانشآموزان مشخص و تصريح كند. ارزش يابي بايد جريان مستمر داشته باشد و دانش آموز بداند فقط با يك نمره ي ورقه قضاوت نمي شود بلكه تمام رفتارها و تلاش و فعاليتش نمره دارد .
ارزش يابي پايان ثلث و يا پايان تحصيلي كه غالبا به صورت كتبي وشفاهي انجام مي گيرد در نمايش توانايي دانشآموزان بسيار ناقص عمل ميكند ، زيرا هر يك از آزمون ها ي كتبي و شفاهي جنبه هايي از توانايي ها را موردسنجش قرارمي دهند و بخش اعظمي از تواناييها را كه در طول سال تحصيلي از طريق مشاهده و گفتگو و بررسي كارهاي عملي قابل ارزش يابي است ، در ارزش يابي پايان نوبت سال تحصيلي مد نظر قرار نميگيرد .
در اهميت ارزش يابي مستمر بايد عنوان كرد كه دانشآموزان همواره زيرزره بين معلم قرار دارند و معلم در نحوه ي ارزش يابي به ويژه توجه به تفاوت هاي فردي آزاد است وبه معلم باز خورد مناسبي مي دهد تا بتواند فعاليت هايي برابر دانشآموزان طراحي كند كه با سطح دانش ، نگرش و مهارت هاي آنان هم خواني داشته باشد همچنين مـعلم خـود در فرآيند تجربـه اندوزي قرار مي گيرد و مي تواند علايق دانشآموزان را در يابد .
هدف از ارزش يابي مستمر به هيچ وجه قرار دادن دانشآموزان در يك گروه ضعيف ،متوسط يا قوي نيست . بديهي است كه ارزش يابي از كليه بازده هاي يادگيري دانشآموزان هنگامي ميسر مي گرددكه از روش متنوع ارزش يابي استفاده شـود ايــن فعاليت ها روش گوناگون دارد كه برخي از آن ها عبارت اند از مـشاهده ي دانش آموز دركلاس،آزمايشگاه و ساير موقعيت هاي آموزشي ، گفتگوبا دانش آموز ان ، بررسي كارهاي عملي آنان ، اجراي آزمون هاي شفاهي و كتبي و… است .
در دوره ي ابتدايي بايد ارزش يـــابي از فعاليت ها گروهي به گـونه اي باشد كه دانشآموزان دچــار تــصوراتـــي مانند ايــن نشونــد كه وجود بعضي ازضعـف ها واختلاف سليقه ها باعث مي شود امتيازكمتري كسب كنند. ارزش يابي مستمر به هيچ وجه نبايد به رتبه بندي و دستــــه بندي دانشآموزان بيانجامد و يكي از هدف هاي اصلي ارزش يابي مستمر اين است كه در يابد نقاط ضعف و قوت دانشآموزان چيست وبه چه كمكي احتياج دارد ميتوان گفت شايسته ترين ملاك براي ارزشيابي توانايي بچه هاست .
در فرآيند ارزش يابي مستمر بايد چهره ي ترسناك امتحان را به يك كار معمولي مانند ديگر كارهاي مدرسه تبديل كند .
يكي از انواع كارهاي مربوط به ارزش يابي مستمروكه پيش بيني شده نوشتن كتابي به نام (من كه هستم ) به قلم دانش آموز است .
نگرش ها بايد با توجه به سطح ذهني دانشآموزان تنطيم گردد ميتوان گفت نظريه شيوه هاي چـنـد گـانـه ي فـراگـيـري ، فـــرادهـي بـااستـفاده از هفت هوش پروفسور ( هاوارد گاردنر) راهي به شناخت تفاوت هـــــاي فـردي شاگردان و در نظر گرفتن اين تفاوت در طرح درس ، محــتواي يـادگيري ، روش تدريس و ارزش يابي و ساير متغير ها ي آموزشي است كه بـــراي تعالي انسان و تحقيق قابليت هاي دروني او در نظر گرفته شده است و بايد ارزش يابي از تمام ابعاد دانش ، هوش و ديگر توانايي هاي شاگرد كار تخصصي معلم شود .
هفتهوش يا هفت توانايي ذهني :
1- هوش لفظي – زباني(زبان آموزي ،مهارت گوش دادن ، مهارت خواندن ، مهارت نوشتن و… ).
2- هوش منطقي – رياضي (نظم و سازماندهي ذهني و عددي ، مــــحاسبه ، ارزش قياسي ، حل مساله و… ).
3- هوش بصري – فضايي (نـقاشي ، سفالـگري ، دست دوزي ، تصوير سازي ذهني و … ).
4- هوش موسيقيايي - موزون (شعر ، بازي هاي موزون ، درك گـــام ، وزن و آهنگ).
5- هوش بدني – حـركـتـي ( بازي ، فعاليت ، حركت ، يــــادگيري بهتر از طريق حركت و… ).
6- هوش برون فردي (مشاركتي ) (مهارت هاي اجتماعي ، نقش پــذيري ، مشاركت ، همياري و … ).
7- هوش درون فردي ( تفكر ، درك احترام ، رشد اخلاقي ، خودشناسي ، يادگيري خويشتن و… ).
ارايه تئوري هفت هوش تحولي بنيادين در سطوح زيــر به عنوان ساختار هاي اساسي تعليم وتربيت جهاني ايجاد نمود كه عبارتند از :
- مفاهيم پراكنده و تك بعدي آموزشي در كنار هم قرار گرفته و به صورتي وحدت يافته و منسجم در قالب تئوري هفت هوش معرفي شدند .
- فرآيند آموزش به صورتي لذت بخش ، پويا و شادي آفرين ، طراحي شد و حركتي درجهت بهبود شرايط بيروني ودروني فرآيند ياد دهي – يادگيري بوجود آمد .
- تئوري هفت هوش به عنوان راه حلي نظري – عملياتي در جهت شناسايي آسيب ها و نارسايي ها ي كلاس داري ، تدريس و ارزش يابي مطرح شد .
- با ايجاد تنوع و گوناگوني در روش ها والگو هاي كاري در قالب تـــئوري هفت هوش محيط آموزشي به شكل دلپذيري تغييريافته و به حيات و زندگي واقعي كودكان نزديك تر شده .(مهارت هاي زندگي )
از وظايف اساسي مسئولين نظام آموزشي و معلمان عزيز اين است كه شرايط لازم را براي يادگيري لذت بخش و جذاب مهيا سازند. تئوري هفت هوش در واقع زمينه اي است براي ايجاد شرايط مناسب در فرآيند آموزش .
كتاب نامه
آيين نـامـه ي امتحانـات دو نـوبته ابـتـدايـي و راهنـمايي، مـهر 79
پــژوهش نــامـه ي آمــوزشي، دكـتـر حسن پـاشـا شريـفـي ، ايرج خوش خلق ، احمد رزمي ،عباس حاج آقالو ،دي 80
خلاقيت كلامـي هـوش لـفـظـي – زبـانـي، مـعـاونـت آمـوزشي ،دفـتـر آمـوزش عـمـومـي ،عـبـدالـرضـا كـردي ،زمسـتـان 79
مـجلـه ي تكنولوژي آمـوزشي ، فرورديـن 80
مـجـله ي رشد ، آمـوزش ابـتـدايـي ، مـهـر 79
مـجـله ي رشد ، آمـوزش ابـتـدايـي ، آبـان 79
مـجلـه ي رشد ، آمـوزش ابـتـدايـي ، آذر79
مـجـله ي رشد ، آمـوزش ابـتـدايـي ، دي 79
مـجلـه ي رشد ، آمـوزش ابـتـدايـي ، بهمن 79
مـجلـه ي رشد ، آمـوزش ابـتـدايـي ، اسفند 79
نوار ويدئويي سخنراني آقاي حاج آقا لو در جمع مديران مهر ماه 81